شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

رویاهای ما شب تاب هایی هستند که در آسمان ذهن ما می درخشند...

شب تاب، خورشیدِ کفِ بشقاب

اگر می شد اینجا نبود و جای دیگری بود، «شاید» خوب بود.
و همین «شاید» است که جا را تنگ می کند...

بایگانی

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

 

 

نمیدانم چرا و به چه علّت، ولی ترجیحم این است که مُرده باشم. چرا، می‌دانم چرا و به چه علّت ترجیحم این است که مُرده باشم. کسی به من نگفته بود که زندگی اینقدر لوس و داغ و چسبنده است، خودم فهمیدم. از لوسی، داغی و چسبندگی بدم می‌آید و مبارزه هم بلد نیستم. من مردِ فرارم. فرار از هر چیزِ کوفتی به چیزهایی دیگر که شاید کمتر کوفتی باشند یا زهرماری باشند مثلا. زهرمار خوب است. کُشنده است. فقط فکر کنم درد دارد و عذاب می‌دهد که خب چیزهای خوب بی‌زحمت به دست نمی‌آیند. بگذریم. حواست هست چند وقتی‌ست نسیم خنکی نوزیده؟

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۲ ، ۱۰:۲۶
شب تاب

 

این روزها که می‌گذرد، غمگینم. نه بیشتر و نه کم‌تر از گذشته، که غم بیشتر و کم‌تر ندارد، وقتی هست، هست. سخت گذشته و می‌گذرد و دلم مدام آشوب است و مدام از خواب می‌پرم و مدام به کابوس‌هایم فکر می‌کنم و مدام می‌ترسم که از سیاهی سیاه‌تر هم وجود داشته باشد و خب می‌دانم که وجود دارد. چه کسی گفته که آدم از ندانسته‌ها بیشتر می‌ترسد؟؟ جهل، خودِ خودِ خوشبختی‌ست. همهء مصیبت از آنجا آغاز شد که دانستم.

 

 

* کاش نون نوشتن را نخوانده بودم. کاش هیچوقت هیچ چیز نخوانده بودم.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۲ ، ۱۱:۳۸
شب تاب